سلام دوستای عزیزم...
امیدوارم حالتون خوب باشه و وجودتون خیس از بارون رحمت رمضان شده باشه...
بارونی که از ابر رافت و حکمت خداوند جاری میشه و میاد تا تمام تیرگیها و زنگارهای آیینه ی وجود ما رو پاک پاک پاک کنه...
شعر جدیدمو که بعد از سحر امروز گفتم، تقدیمتون می کنم...
آسمان بی تاب و مه خواب و غم مجنون و لیلی، بی حساب
طاقت دوری تمام است و غروب و ماه و سالی بی حساب
--
ناله ی پروانه ای در گوش و اشکی بر مزار شعله هاست
آه شمعی در دل و سوز و گداز و شرح حالی بی حساب
--
آرزوی دیدن رخساره ی کوهی که جانها می گرفت
آرزوی خواب یار و دست ما، فرض محالی بی حساب
--
آرزوی خواب رویی، آبرویی، خواب چشمی، ابرویی
آرزوی خواب مویی، نیک خویی و کمالی بی حساب
--
خواب یک شب دیدن ماه تمام و قلب گیسویی به باد
خواب عمری در کنار باده ی ناب و وصالی بی حساب
--
یاد دارم وعده هایی از زمین و آسمان و ابر و باد
یاد دارم در نهادی، خنده ها و قیل و قالی بی حساب
--
یاد دارم فرش پایی بودم و خوش بودم و رویم به خاک
یاد دارم غنچه های بیت ها، چون نقش قالی، بی حساب
--
یاد دارم طالعی را کز وجود نازنینی می نمود
یاد دارم شعر حافظ، بیت ها و حال و فالی بی حساب
--
یاد دارم تازگی را، گرمی مرداد و های و هوی را
یاد دارم برگ خشک و فصل پاییز و نهالی بی حساب...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: